مــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــیمــــــــرســـــانــــا گـــــــــلــــــــــی، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
مهرساممهرسام، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه سن داره

خاطرات مرسانا و مهرسام در وب

8 ماهگی +مسافرت اردی بهشت 91

              نفسم ،امیدم،زندگیم،عشقم  ماهگیت مبارک سلام به همه ی خاله های مهربون ودوست داشتنی نی نی وبلاگی......معذرت میخوام بابت غیبتی که داشتیم....عروسکم رفته بود مسافرت از6/2/91 الی 11/2/91......دومین باری بود که میرفت شمال.....جاتون خالی.....خیلی خوش گذشت....هشتیمین ماهگرد عزیزترینم مصادف شد با مسافرت ما....عکس های سفر رو به دلیل حجم بالا در ادامه مطلب گذاشتم.... ادامه مطلب فراموش نشه     نمک آبرود-٩/٢/٩١       چالوس-٧/٢/٩١  ...
22 خرداد 1392

گذر زمان

مرسانا جون ١٠٠ روزه شد......انگار همین دیروز بود خوشحال بودم که شما 10 روزه شدی.....وای خدای من چقدر این روزها داره  زود می گذره.....نمی خوام.....دوست ندارم زود بگذره......آخه 2 ماه و20 روزه دیگه باید از تو نازنینم جدا بشم ......باید برم سر کار.......غصه ام گرفته چطوری دوریت رو تحمل کنم........   مرسانا جون 10 روزه مرسانا جون 100 روزه ...
22 خرداد 1392

کلی عکس از اولین سفر هوایی مرسانا جون

سلامممممممم.....یلداتون مبارککککککککککککککککککککککککک مااومدیم  ......طیق قولی که داده بودم با کلی عکس برگشتم.........   25 آذر روز جمعه ساعت 4 پرواز داشتیم به سمت کیش (اولین سفر هوایی گل دخترم که 106 روزش بود) جای همه ی دوستان خالی بود......مرسانا جون هم خیلی خیلی دختر خوبی بود واصلا ما رو اذیت نکرد مثل همیشه.... در این مسافرت خاطره انگیز مامانی فری وبابایی احمد هم با ما همسفر بودن......حالا بریم سراغ عکس ها     اولین بلیط هواپیما مرسانا جون......... قبل از رفتن به فرودگاه مرسانا جون بغل بابا مجید قبل از بلند شدن هواپیما وقتی هواپیما می خواست بلند بشه شیر خوردی تا...
22 خرداد 1392

خاطره اولین مسافرت +عروسکم 2 ماهه شد+اولین واکسن

   سلامممممممم.... ما از مسافرت اومدیم .... هوراااااااااااااااا. ..... قربونت برم که در اولین مسافرت خیلی خیلی دخمل خوبی بودی واصلا ما رو اذیت نکردی.... خوب از کجا تعریف کنم برات.... جمعه 90/7/29 صبح زود با عمو محمد قرار داشتیم که بریم در خونه مامانی ..... وساعت 7 همگی حرکت کردیم به سمت شمال .... توی راه که همش بارون میومد وهوا هم سرد بود. .... بابا مجید و اسه شما صندلی عقب با پتو به جای گرم ونرم درست کردو شما هم ش خواب بودی و فقط واسه شیر خوردن بیدار میشدی   .....شب اول که رسیدیم یه ویلا کنار دریا اجاره کردیم و3 روزاونجا بودیم تو این 3 روز خیلی خیلی به هممون خوش گذشت   وکلی عکس ازشما ونیروانا...
22 خرداد 1392

مسابقه وبلاگی

نسیم جون  مامان ملودی ممنون که منو قابل دونستی بابت دعوت به این مسابقه.... 1 - بزرگ ترین ترس زندگی شما ؟    ترس ازآینده مجهول 2 - اگه 24 ساعت نامرئی میشدی چیکار میکردی ؟   میرفتم مهد کودک مرسانا گلی ونحوه رسیدگی بهش رو میدیدم 3 - اگه غول چراغ جادو توانایی بر آورده کردن یه آرزوی 5 الی 12 حرفی شما رو داشته باشه اون آرزو چیه ؟   خوشبختی دخترم 4 - از میان سگ - اسب - گربه - عقاب و پلنگ کدام را دوست داری ؟   سگ 5 - کارتون مورد علاقه دوران کودکی ؟   حنا دختری در مزرعه ،دهکده حیوانات،ممول،نیک ونیکو         6- در پختن چه غذایی تبحر ندارید ؟ کتلت ....
14 خرداد 1392

تولد کفشدوزکی به روایت تصویر

سلامممممممممم   مثل همیشه اول از همه میخوام از تمام زحمات مامان فری با سلیقه وبابایی احمد مهربون تشکر کنم بابت تمام تزئینات تولد..خودم به شخصه هیچ دخالتی نداشتم به خاطر مشغله زیاد واز همه مهمتر بچه داری....   در ضمن  میخواستیم همه دوستان وآشنایان در اولین جشن تولد مرسانا جون با ما سهمیم باشن وچون خونمون کوچیک بود مجبور شدیم دو بار تولد بگیریم یه بار برای فامیل های مامان مهسا ویه بار هم برای فامیل های بابا مجید   این فعلا عکس هایی از اولین تولد مرسانا گلی   سری دیگه مراسم بعدی رو میذارم             ...
9 خرداد 1392
3729 0 152 ادامه مطلب